مدتیست که شرکتهایی تحت عنوان بازاریابی شبکهای در ایران فعالیت خودشان را آغاز کردهاند، شرکتهایی که اگر بازاریابهایشان شما را به جلسات به اصطلاح پرزنت دعوت نکرده باشند، حتما داستان آنرا از دوستان و آشنایان خود شنیدهاید.
در ویکیپدیا، بازاریابی شبکهای اینطور تعریف شده است:
بازاریابی شبکهای (به انگلیسی: Network Marketing) یا بازاریابی چندسطحی (به انگلیسی: Multi-level marketing)، نوعی شیوهٔ فروش است که در آن کمپانیها محصولات خود را بدون تبلیغات و بدون واسطه به فروش میرسانند، و مشتریان پس از خرید در صورت تمایل میتوانند محصولات کمپانی را بازاریابیکنند و سود بگیرند. درآمد در بازاریابی شبکهای هم در ازای فروش مستقیم کالا و هم در ازای فروش از طریق زیرمجموعه کسب میشود.
در بازاریابی شبکهای، بازاریابها بصورت «تبلیغات کلامی» یا «تبلیغات چهره به چهره» اقدام به فروش محصولات کمپانی میکنند. در حال حاضر به ترتیب کشورهای آمریکای شمالی، چین، کشورهای اروپایی از جمله آلمان و ایتالیا و ژاپن در زمینه بازاریابی شبکهای سردمدار هستند.
سایت ibazaryabi درباره بازاریابی شبکهای اینطور نوشته است:
بازاریابی شبکهای یک روش مناسب برای شروع یک کسبوکار پارهوقت است و اولین قدم برای موفقیت در این راه، تشخیص حقیقت آن از تصورات نادرستی است که درمورد آن وجود دارد. در ادامهی این مقاله چند مورد از تصورات اشتباهی که در مورد این بازاریابی رایج شده است و دلایل نادرستی آنها بیان میشود.
تصور نادرست 1: بازاریابی شبکهای یک طرح هرمی غیرقانونی است.
حقیقت: بازاریابی شبکهای کاملا متفاوت از شرکتهای هرمی است. شرکتهای هرمی به این صورت کار میکنند که افراد با پرداخت مقداری پول عضو شرکتی میشوند تا در آینده با به عضویت در آوردن چند نفر دیگر و رشد زیرمجموعه مشتریان به چند برابر حق عضویت دست پیدا کنند. آنها محصولی را نمیفروشند، پولهای افراد را جمع میکنند و البته با آن کاری انجام نمیدهند، اما بازاریابی شبکهای به تولید کمک میکند و باعث پیشرفت اقتصادی جامعه میشود.
تصور نادرست 2: تنها شخصی که در راس قرار دارد، پول بهدست خواهد آورد.
حقیقت: در شرکتهای بازاریابی شبکهای خوب، درآمد وابسته به تلاش است و هیچ ارتباطی با موقعیت ندارد. اعضا بدون در نظرگرفتن موقعیتشان هر اندازه که تلاش کنند درآمد بهدست خواهند آورد.
تصور نادرست 3: در نهایت اشباع صورت میگیرد.
حقیقت: اشباع به مرحلهای گفته میشود که بازاریابی شبکهای کل جامعه را فرا بگیرد و بازاریابان دیگر نتوانند مشتری پیدا کنند و این روند را ادامه دهند. اگر چنین اتفاقی بیفتد بسیاری از فعالان که در سطح پائین قرار دارند ضرر خواهند کرد.
اما در حقیقت اشباع در بازاریابی شبکهای غیرممکن است زیرا تعداد انسانها نامتناهی است و هر روز افراد جدیدی متولد میشوند در نتیجه بازاریابان خواهند توانست افراد جدیدی را به مجموعه اضافه کنند. Tim Sales بازاریاب شبکهای در zig ziglar استدلال جالبی ارائه کرده است. او میگوید: ” آیا شما میدانید چه تعداد از افراد یخچال ندارند؟ نه؟ آیا این بدین معنی است که جنرال الکتریک فروش یخچال را متوقف کند؟”.
تصور نادرست 4: بازاریابی شبکهای مفید نیست.
حقیقت: در سال 2013 این صنعت حدود 31630000000 دلار در ایالت متحده فروش داشته است. این تعداد در سراسر جهان به 100 میلیارد دلار افزایش یافت. این اعداد به وضوح عملکرد بازاریابی شبکهای را نشان میدهند.
موفقیت یا شکست بسیاری از بازاریابیهای شبکهای به تلاش بازاریابان آن کسبوکارها بستگی دارد. بسیاری از وبلاگنویسان کارشان را به خوبی انجام نمیدهند اما مطمئنا شما نمیگویید وبلاگنویسی مفید نیست.
تصور نادرست 5: هدف بازاریابی شبکهای سوءاستفاده از مردم است.
حقیقت: هدف این صنعت کمک کردن به یکدیگر است. موفقیت در بازاریابی شبکهای از کمک به دیگران در رسیدن به اهدافشان به دست میآید. فردی که نمیتواند برای خود زیرمجموعه جذب کند باز هم درآمد بهدست خواهد آورد اما درآمد سرمایهگذاری روی زیرمجموعه خودشان را نخواهند داشت.
برخی از بازاریابان شبکهای، جذب زیاد افراد را عامل موفقیت میدانند درحالیکه کسانی در این صنعت موفق خواهند بود که در تلاش واقعی برای کمک به یکدیگر باشند.
تصور نادرست 6: هیچکس در بازاریابی شبکهای واقعا ثروتمند نمیشود.
حقیقت: اگر میزان موفقیت با پولدار بودن اندازهگیری میشود، پس اکثریت کارکنان مشاغل سنتی متحمل شکستهای بزرگی هستند. موفقیت در بازاریابی شبکهای باید به وسیلهی تعداد مردمی که به اهدافشان رسیدهاند اندازهگیری شوند.
بسیاری از افراد موفقیت را زمانی بهدست میآورند که به اندازهی کافی در خانه میمانند و یا بدهیهایشان را پرداخت میکنند.
تصور نادرست 7: بازاریابان شبکهای یک فرقه هستند.
بسیاری از بازاریابان شبکهای نسبت به کارشان متعصب هستند اما اغلب تعصب در همه جا وجود دارد. شرکتهای بازاریابی شبکهای نیازی به تعصب ندارند و در واقع آنها بسیار سخت تلاش میکنند تا کارشان را توسعه دهند و آمار و ارقام را حفظ کنند.
بازاریابی شبکه ای به افراد این امکان را می دهد که محل و ساعت کار خود را انتخاب کرده و به آزادی مالی دست پیدا کنند.
اجازه ندهید این تصورات نادرست و باورهای غلط توجه شما را از کسبوکار بازاریابی شبکهای دور کند. شما اگر درک خوبی از این صنعت داشته باشید موفقیتهای بسیاری در این زمینه کسب خواهید کرد.
تفاوت بازاریابی شبکهای با شرکتهای هرمی
تجارت هرمی که در اغلب کشورهای جهان غیرقانونی اعلام شده است بدین صورت کار می کند که اعضا متعهد می شوند علاوه بر سرمایه گذاری در شرکت اعضای جدیدی را به عضویت در شرکت برسانند که آنها نیز سرمایه گذاری کنند. درشرکتهای هرمی چیزی خریده یا فروخته نمی شود و تنها اعضا به دنبال جذب عضوهای جدید هستند. حال آنکه در شرکتهای بازاریابی شبکه ای هر بازاریاب در اولویت اول باید محصول خود را بفروشد و در اولویت بعدی به جذب بازاریاب های جدید اقدام کند.
تفاوت بازاریابی شبکه ای با بازاریابی کلاسیک
یکی از مشکلاتی که بازاریابی سنتی با آن دست به گریبان است مسئله عدم توجه مردم به تبلیغات و محصول جدید است. از هر ده محصول جدیدی که به بازار معرفی می شود فقط یکی به سودآوری می رسد. عموم افراد به تبلیغات محیطی و پیرامونی اطراف خود توجهی ندارند و اکثر مردم نیز خرید خود را بر اساس توصیه های دوستان و آشنایانی که از آن محصول راضی بوده اند انجام می دهند. بازاریابی شبکه ای قصد دارد با بهره برداری حداکثری از بازاریابی دهانی، بدون استفاده از تبلیغات گسترده محصولات شرکت را به فروش برساند.
روی دیگر سکه
آنچه در بالا گفته شد اصلی ترین عامل موفقیت و توجه به بازاریابی شبکه ای از طرف شرکت ها بود. این ایده که مشتریان محصول شما خودشان به فروش محصول اقدام کنند و شما مجبور نباشید محصولات را با تبلیغات گسترده به فروش برسانید و ریسک بالایی را برای عدم موفقیت محصول جدید تجربه کنید باعث جذابیت بازاریابی شبکه ای شده است اما سکه بازاریابی شبکه تنها یک رو ندارد!
مسئله اشباع و سهم بازار
در بالا ذکر شد که با در نظر گرفتن مسئله تصاعد و رشد نمایی تعداد زیرشاخه های هر نفر می توان به سرعت تعداد زیادی مشتری و در واقع تعداد زیادی فروشنده جذب کرد اما در جهان واقعی این امر ممکن است؟ اگر تعداد زیرشاخه های هر نفر را ۴ نفر در نظر بگیریم و نفر اول ده لایه زیرشاخه داشته باشد رقم باور نکردنی یک میلیون و نفر می رسیم. آیا یک شرکت بازاریابی با حوزه محدود کاری و محصولات تخصصی می تواند یک میلیون بازاریاب داشته باشد؟
مسئله ای که در این مورد شرکت با آن روبه رو میشود مسئله اشباع بازار است. پس از مدتی بازاریابهای جدید که قصد دارند زیرشاخه بگیرند با افرادی روبه رو می شوند که یا قبلا عضو شده اند یا قبلا به آنها پیشنهاد داده شده و مورد توجه آنها قرار نگرفته. در این زمان جذب عضو جدید و فروشنده اضافی برای اعضای جدید ممکن نیست و مجموعه با اشباع و رکود مواجه می شود.
در اکثر شرکت های بازاریابی برای اینکه افراد به عضویت ترغیب شوند به آنها گفته می شود که برای فروش محصول مشکلی نخواهند داشت و اکثر مردم راغب به خرید محصول شما هستند. این جمله در ظاهر مشکلی ندارد اما وقتی در نظر بگیرید با افزایش شمار فروشندگان، عرضه کنندگان زیادی قصد عرضه محصول را دارند دیگر کشش بازار به پایان می رسد و رغبتی برای خرید این محصولات وجود نخواهد داشت.
قانون پایه ای عرضه و تقاضا در اقتصاد بیان می کند که با افزایش عرضه تقاضا کاهش می یابد، حال در این مدل با افزایش تعداد فروشندگان عرضه محصول زیادی می شود اما به این نکته اساسی در بازار توجه نشده است که هیچ محصولی نمی تواند تمام سهم بازار را به دست آورد.
یک محصول هر چقدر هم که با کیفیت، پیشرفته و خلاقانه باشد باز هم سهم محدودی از بازار را می تواند دردست بگیرد. با در نظر گرفتن این نکته ساده و توجه به اصل عرضه و تقاضا واضح است که بازار پس از مدتی به تعداد فراوان فروشندگان پاسخ مثبت نمی دهد و سرانجام جلوی رشد نمایی این هرم را می گیرد. اما وقتی رشد هرم متوقف شود چه اتفاقی رخ می دهد؟
وقتی هرم فرو می ریزد…
وقتی هرم به حداکثر رشد خود برسد و تعداد بازاریاب ها از حد کشش بازار عبور کند تعداد زیادی بازاریاب تازه کار که قصد کسب درآمد دارند نمی توانند فروش خوبی داشته باشند، اما سرشاخه ها که از سهم فروش تعداد افراد زیادی از زیرشاخه های خود بهره می برند آسیبی نمی بینند. بدین ترتیب پس از مدتی سود زیادی عاید عامه فروشندگان نمی شود اما سرشاخه ها که تعداد آنها زیاد نیست سودهای کلانی می برند.
ثروت بالا با بازاریابی شبکه ای؛ سراب یا واقعیت؟
معرف های بازاریابی شبکهای برای جذب افراد جدید به عنوان فروشنده علاوه بر استفاده از تکنیکهای کلامی و انگیزشی با وعده درآمدهای بالا به جذب فروشنده اقدام می کنند. آنها با مثال زدن درآمد های چشمگیر سرشاخه ها و بازاریاب های موفق سعی در جذب شما خواهند داشت اما آیا همه بازاریاب های شبکه ای به درآمدهای میلیونی دست مییابند؟ بیایید باهم به آمارهای جهانی نگاهی بیاندازیم:
– تنها ۱۰ درصد فروشندگان شرکت Amway’s (از قدیمی ترین و بزرگترین شرکت های مبتنی بر بازاریابی شبکه ای در آمریکا و جهان) در انگلستان موفق شده اند درآمدی کسب کنند.
– از ۳۳۰۰۰ فروشنده مورد بررسی از شرکت Amway’s تنها ۹۰ نفر موفق به کسب درآمد در حد متوسط جامعه شده بودند؛ که نشان دهنده ۹۹٫۷ درصد عدم موفقیت است.
– در سال ۲۰۰۷ تنها ۱ درصد از فروشندگان شرکت Mona Vie’s موفق به دربافت سود شده بودند.
– در سال ۹۸ درآمد سالانه ۹۰ درصد از بازاریاب ها در امریکا از ۵۰۰۰ دلاردر سال کمتر بود که با درآمد حداقلی برای زندگی تفاوت فاحشی دارد.
– در سال ۲۰۱۰ درآمد ۸۴ درصد از فروشندگان شبکه Fortune در آمریکا از ۶۰۰۰ دلار در سال کمتر بود و ۳۰ درصد کل فروشندگان هیچ درآمدی نداشتند.
– تنها ۰٫۱۴ درصد از میان ۲٫۷ میلیون فروشنده شرکت Herbalife (از شرکت های بزرگ مبتنی بر بازاریابی شبکه ای آمریکایی) توانسته اند درآمد بالای ۲۰ هزار دلار در سال داشته باشند (این درآمد در آمریکا به مراتب از خط فقر کمتر است!) و ۹۳ درصد از فروشندگان هیچ سودی از محل فروش دریافت نکرده اند.
(آمار ها از سایت Wikipedia و Economist نقل شده اند)
آمارهای بالا گرچه حکم به عدم موفقیت قطعی همه بازاریابها نمیدهند و مربوط به خارج ایران است اما نشان میدهند که نمیتوان برای همه بازاریابهای شرکت درآمدهای هنگفت ماهیانه را متصور بود. در شرکتهای بازاریابی گرچه سران شبکه و اعضای با سابقه که تعداد زیادی زیر مجموعه دارند درآمدهای عالی دارند اما درآمدهای فوق العاده با کار راحت برای همه اعضا به ویژه اعضایی که دیر به شبکه پیوسته اند، چندان منطقی به نظر نمی رسد.
مسائل قانونی بازاریابی شبکهای
از سال ۱۳۹۰ در ایران شرکتهای بازاریابی شبکه ای با مجوز رسمی وزارت صنعت شروع به کار کرده اند، هم اکنون نیز ۱۱ شرکت با مجوز در این زمینه کار می کنند.
فعالیت های هرمی در اکثر کشورهای جهان غیر قانونی تلقی می شود ولی به واسطه تفاوت شرکت های بازاریابی شبکه ای با هرمی این فعالیت در برخی کشورها قانونی است. اما با این حال بازاریابی شبکه ای همواره محل انتقاد مراجع قانونی و اقتصادی بوده است.
در سال ۱۹۹۸ فعالیت بازاریابی شبکهای در خاک چین ممنوع شد. در ایالات متحده نیز سازمان تجارت فدرال FTC همواره با شک و بدبینی به شرکت های بازاریابی شبکه ای نگریسته است: “برنامه های شبکه ای که برای جذب فروشنده های جدید به شما پورسانت پرداخت می کنند غیر قانونی و هرمی هستند: چرا شرکت های هرمی خطرناک هستند: زیرا این برنامه ناگزیر وقتی شخص جدیدی برای استخدام نباشد فرو میپاشد و وقتی برنامه فرو بریزد غیر از افراد بالایی هرم دیگران دست خالی باقی می مانند”
FTC در جایی دیگر بیان می کند که “تمام برنامههای بازاریابی شبکه ای قانونی نیستند، برخی تنها سرپوشی بر برنامههای هرمی هستند، در کل بهتر است در برنامهای که حقوق شما به جای فروش خودتان به تعداد زیرمجموعههای شما بستگی دارد وارد نشوید”
حکم شرعی بازاریابی شبکهای
طبق نظر اتفاق علمای شیعه انجام بازاریابی و فروش و گرفتن پورسانت اشکالی ندارد اما اخذ پورسانت بابت فروشی که زیرمجموعهها و زیرشاخههای شما انجام داده اند اشکال دارد. به بیان دیگر تنها بخشی از سود که بابت فروش کالا توسط خود شما دریافت می شود حلال است و باقی سود (ناشی از فروش توسط زیرمجموعه شما) محل اشکال است.
نمونه فتوای مراجع عظام تقلید (حفظهم الله) نیز به ترتیب زیر است:
آیت الله مکارم شیرازی: تنها در صورتی که بازاریابی به صورت شبکه ای و زیر مجموعه ای نباشد و سود حاصله فقط به بازاریاب اول تعلق گیرد اشکالی ندارد و غیر آن اشکال دارد.
مقام معظم رهبری: اینگونه معامله وجه شرعی ندارد.
آیت الله سیستانی: اگر به صورت زنجیره ای و هرمی ادامه یابد محل اشکال است.
بنا به فتوای جمهور فقهای شیعه کسب درآمد از محل فروشی که زیرمجموعه ها و بازاریاب های دیگر انجام می دهند شرعا جایز نیست و مصداق “اکل مال به باطل” است.
چند انتقاد اساسی
زورق به گل نشسته بازاریابی شبکه ای در سالهای طولانی راهی به دریای آرامش نیافته است
نظام اقتصادی جهان بر اساس قانون ساده اما کارآمد عرضه و تقاضا کار می کند. “دست پنهان آدام اسمیت” همواره به تعدیل بازار میپردازد و مانع سقوط یکباره بازار میشود. با بالا رفتن عرضه، تقاضا و قیمت کم میشود و این نظام تعادل را همواره در بازار حفظ کرده است اما نظام بازاریابی شبکه ای در این زمینه مشکلاتی اساسی دارد.
شاید شنیده باشید که این روش یک روش نوین بازاریابی است اما این جمله اصلا صحت ندارد. اولین روشهای بازاریابی شبکهای در سال ۱۹۳۹ توسط Amway’s امتحان شدند. گرچه بازاریابهای شبکه ای مدام از ناکارآمدی روش بازاریابی کلاسیک و سقوط قریب الوقوع آن حرف میزنند و ادعا می کنند روش بازاریابی شبکهای به زودی به روش بازاریابی غالب جهان تبدیل خواهد شد اما زورق به گل نشسته بازاریابی شبکهای در سالهای طولانی راهی به دریای آرامش نیافته است. با گذشت سالها هنوز بزرگترین شرکتهای این عرصه از جمله شرکت کذایی Amway’s نتوانسته جایگاهی بزرگتر از صدمین خرده فروش جهان را به دست آورد.
ذات بازاریابی شبکهای باعث میشود این ماشین زیر وزن خودش له شود. اما چگونه؟ بازاریابی شبکه ای با وعده موفقیت و داشتن زیرمجموعههای پرتعداد برای هر توزیع کننده اقدام به کار میکند. فرض کنید همه چیز خوب پیش رود و فروشندهها روز به روز بیشتر شوند. وقتی تعداد فروشندهها به واسطه افزایش نمایی و تصاعدی به حالت نهایی خود برسد دیگر بازاریابی برای استخدام موجود نخواهد بود.
حال شرکت با انبوهی از فروشندگان رو به رو است که قصد دارند محصولات را به خریدران عرضه کنند اما کدام خریدار؟ خود خریداران تبدیل به فروشنده شدهاند. دیگر در سمت خریدار کسی نمانده و همه قصد فروش دارند. در این حالت حجم عظیم عرضه و میل بالای فروشندگان به عرضه کالا و اشباع بازار باعث ضرر گسترده توزیع کنندگان رده پایین میشود.
در شرکتهای اصلاحا سنتی (اصلاح مورد استفاده بازاریابهای شبکه ای برای شرکت های غیر شبکهای) یک نظام منظقی برای کنترل عرضه و تقاضا وجود دارد. شرکت به کانالهای فروش خود دسترسی دارد و میتواند برای تنظیم عرضه و پاسخ به تقاضا آنها را کنترل کند اما در نظام بازاریابی شبکهای انبوهی از فروشندگان با انگیزه کسب درآمدهای هنگفت و با اشتیاق فراوان بدون هیچ گونه تنظیم و برنامهای قصد فروش دارند. چه کسی آنها را مدیریت میکند؟ چه کسی میتواند آنها را کنترل کند؟
تنها یک عامل باعث کنترل آنها می شود: سقوط ماشین بازاریابی شبکه ای به واسطه اشباع بازار همه چیز را کنترل میکند اما بهای این کنترل نابودی برنامه است. شما وقتی از بازاریابی شبکه ای برای شرکت خود استفاده کنید سوار بر یک موج شدهاید که گرچه میتواند شما را به سرعت به مقصد برساند اما امکان کنترل کمی روی برنامه خود دارید.
واکنش و نظرات مردم درباره بازاریابی شبکهای
مرکز امور اصناف و بازرگانان ایران در سایت دولتی http://networkmarketing.mimt.gov.ir برای نظارت روی این فعالیتها راهاندازی شده است و در سایت ایرانهشدار نیز شرکتهای دارای مجوز فعالیت لیست شدهاند.
با وجود تلاش بازاریابان شرکتهای دارای مجوز بازاریابی شبکهای، درصد زیادی از مردم به این شرکتها و نوع فعالیت به دید یک کلاهبرداری جدید نگاه میکنند. البته فعالیت غلط برخی بازاریابها، سوءاستفاده شرکتهای هرمی از نام شرکتهای بازاریابی شبکهای نیز باعث ایجاد مشکلاتی شده است.
نظرات ذکرشده زیر از انجمنهای گفتگو جمع آوری شدهاند:
به نقل از rasana :
بازاریابی شبکه ای شیوه ای جدید از توزیع کالاست
جبهه گیری نکن
دایناسورها با اون همه عظمت منقرض شدن چون نتونستن خودشون رو با شرایط جدید وفق بدن
پیشنهاد میکنم در این زمینه اطلاعات تون رو بیشتر کنید(بخصوص راز بقا!!!!!!)
به امید بقای کسب و کار سنتی شما درآینده
من قبل از اینکه تو این تاپیک مطلب بزارم همه اینا رو خونده بودم
مطالب بسیار جالبیه
فرق من و شما اینه که شما فقط منفی ها رو دیدی و من مثبت ها
ببینید من کاملا به شما و به جامعه دلواپسان نتورک حق میدم که اینطوری فکر کنید،منم از بطن همین جامعه م ولی چشمامو شستم و یه کم بهترمیبینم،و همین یه کم بهتر دیدن فرق بین آدمای موفق و ناموفقه
یه مثال میزنم
یه شخص میره مرکز بهداشت،واکسیناتور یا مسئول واکسن، بهش واکسن رو اشتباه تزریق میکنه
الان سوالم اینه که آیا واکسن چیز بدیه؟
آیا بهداشت بده؟
آیا پیشگیری بده؟
مسلما نه
افرادی که دارن تو نتورک فعالیت میکنن و بعضی تیم ها عملکرد و نگرششون درست نیست و وعده های واهی و یه شبه پولدار شدن میدن،وگرنه نتورک یه نوع شیوه زندگیست
نتورک بهترین شغل دنیاست اگه درست انجام بشه و یه تیم درست پشتت باشه
شما میتونی بخندی به این حرفا ولی واقعیت هیچوقت عوض نمیشه
به نقل از reza152 :
عزیز نتورک شیوه جدیدی برای فرو کردن جنس های بنجل و بی کیفیت به ملت و پول دراورن کاذب هست..
بهترین کار؟؟؟
بله از سیگار فروشی و دستفروشی به نظرم بهتره
متاسفانه اکثر نووجون ها و دبیرستانی ها جذبش شدن ، و وقتی رو که میتونن برای یاد گرفتن یه مهارت بزارن رو گزوشتن رو این کار کاذب
به نقل از Memberfa :
نکته جالبش این هست که اینجا هم مگه میشه سخنی از نتورک مارکتینگ بشه؟
شما تصور کنید زیر مجموعه میگیرید و یه درصد پایین ، جنس میفروشید که تنوع نداره و یه درصد معمولی ! خب برید همکاری در فروش عضو بشید و هزاران جنس مختلف روز دنیا رو داشته باشید که همگی به شدت پرطرفدار هستند و درب منزل تحویل داده می شوند و همچنین یک سایت عالی داشته باشید با 4هزار 500 تومن خرج در عرض 1 ساعت هم شما ثبت کردید و کارهاش انجام شده. زیر مجموعه هم که میتونید بگیرید پس نتورک مارکتینگ به دلیل عدم تخصص مردم عام شاید جواب بدهد اما در وب دوستان بیشتر راه دارن لذا خنده داره برام که حتی افر این کار وجود داره هنوز
کار با این همه حواشی هیچ وقت جواب نمیگیره. حتی اگر درست و حسابی باشه
به نقل از meisam1373 :
شما ک میگین همکاری در فروش کار کنیم ، تو در ماه خیلی سود خوبی از همکاری در فروش داشته باشی ماهی 500 هزار تومنه ک باید حدود 3 تا 4 میلیون فروش داشته باشی
راه اندازی سایت هم درسته خیلی اسونه خودم این کار رو انجام دادم ولی معروف کردن سایت خیلی زمان میبره و هزینه بالایی هم داره
حالا کاری ک ما توی بازاریابی شبکه ای انجام میدیم ، فروش خودت رو انجام میدی و تقریبا همون سود همکاری در فروش رو میبری
اگه بخوایم بد بینانه نگاه کنیم ک س سطح زیرمجموعه بچینی ، ک هر نفر 6 نفر فقط بیاره 6*6*6 ی سازمان در حدود 250 نفر داری ، ک اگه هرکدوم در ماه حداقل 500 هزار تومن فروش داشته باشن درامدی در حدود 7 میلیون دارین ک اگه حجم فروش سازمان نصف یا دوبرابر بشه این مبلغ هم تغییر میکنه
نقل از Memberfa :
نوع نگاه اشتباست. شما صورت مسئله رو حل پاک میکنید. حل نمیکنید. من به شما بگم شما این سری 6تایی لیوان های شکسته رو بفروشی بهت 10 هزار تومن میدم در حالی که یکی دیگه اگر لیوان های برند و سالمش رو بفروشی بهت 1000 تومن میده. شما میرید سمت لیوان های شکسته چون سودش زیاده ولی متریال بدرد نخوره. از طرفی اگر کسب 6 نفر توسط 6 نفر اینقدر ساده بود الان همه تو 12 ماه 10 هزار زیر مجموعه داشتن تو پیام قبلی هم گفتم که بازاری که توی ایران اسمش خراب بشه به این سادگیا به جایی نمیرسه. کل این کشور از آبروی مردم تا کار و زندگیشون روی حواشی میچرخه پس باید کمی در دنیای واقعی زندگی کنید.
نکته بعدی کسب درآمد از سیستم همکاری در فروش هست. بنده 5 سال پیش رولکس میفروختم نفر اول بودیم و از بازار تهران ورودی 15000 تایی بار هارو میگرفتیم. رولکس برام 6 تومن درمیومد 30 تومن میفروختم.
من قبلش 4 سال برای سوپربرندها برنامه نویسی کردم چه ایرانی چه خارجی وقتی وارد این کار شدم تازه فهمیدم پول درآوردن یعنی چی فکر کن تخصص بنده حتی نزدیک به پولی که تو بازار هست هم در نمیاورد که باید اینو بگم من همون موقع 2تای یک مهندس پول درمیاوردم ولی فروشگاه و بازار مفت بودن. پول مفت و بدون زحمت. زیادش خوبه
فقط یه چیز برادر میگم برای شما و دیگر دوستان. نتورک مارکتینگ بد نیست. میتونه پولساز باشه ولی نیاز به کانکشن داره ، نیاز به درک از بیزینس داره ، نیاز به دید جدیدی در بیزینس داره و خلاقیت که شخصی با این ویژگی ها خییییییییییییلی کارای پرسودتر میتونه انجام بده
به نقل از meisam1373 :
در رابطه با کیفیت محصول اینکه شرکت با شرکت فرق میکنه من خودم س تا شرکت بم پیشنهاد شد ک محصولات متفاوت داشتن شرکتی ک الان هستم محصولاتش کیفیت مناسب رو داره
در رابطه با سود خرده فروش ک شما میگی اونا سودش ۱۰ تومنه ، توی بازار هزارتومن ، کاملا برعکسه چپن توی نتورک سود بین ۱۰ تا ۱۵ درصد قیمت اصلیه در صورتی ک توی بازار سود ۴۰۰ درصد قیمت اصلیه
در رابطه با برندی ک فرمودید ۶ تومن میاوردید ۳۰ تومن میدادید ب ما هم پیشنهاد کنیم بریم کار کنیم ، همینحا جزئیات رو بذارین ، افرادی جویای کار توی ایران کم نیستن ، بذارین تا استفاده کنن
اینکه میگین محصولات شرکت بی کیفیت این بی انصافیه ک ب تمام شرکت ها نسبت بدین ، قبول دارم بعضی شرکتا ازین سیستم سو استفاده میکنن ولی این ب تحقیق و تحربه ناقص شما برمیگرده در استفاده از محصولات ، من الان توی شرکت پرشین وی هم محصول تغذیه ای دارزیم ب اسم نوشیدنی کومبوچا فقط کافیه خواصش رو توی نت سرچ کنین تا باهاش اشنا شین ، ک برای بیماری های دیابت ، چربی خون ، فشار خون ، درد مفاصل و ۳۰ بیماری دیگ اعحاز میکنه ، این حرف من نیست توی هر سایتی ک سرچ کنین این خواص رو برای این نوشیدنی ک سابقه چند صد ساله توی جهان داره نپشته
تحریه فروش بچه ها توی فروش همین ی محصول
فردی بودی ک قندش ۵۰۰ بوده ب ۲۰۰ رسیده
فردی بوده ک از شدت بیماری شست پا رو میخواستن قطع کنن ولی با مصرف بهبود پیدا کرده
و تجربیات دیگ ک از حوصله این بحث خارجه
بحث نتورک هم فقط روی خرده فروش نیست ، بخش عمده درامد از تیمی ک تشکیل میدیم ساخته میشه
نقل از seul
جا داره داستانی از اولین تلاش دوستان برای گول زدن و وارد کردن ما به این قضیه تعریف کنم براتون. طولانیه آقا. فکر کنید داستان کوتاهه:D اگه دوست ندارید نخونید!
یه بار یکی از دوستان به من زنگ زد گفت یه کار تابلو برق هست تو تهران! تعداد تابلو خیلی زیاده دست تنها نمیتونم تو هم پاشو بیا با هم انجامش بدیم! ما هم ساده (هنوز راه راه نشده بودم) گفتم باشه داداش دمت هم گرم به فکر ما بودی. (قضیه مال خیلی سال پیشه.
شاید باورتون نشه ولی نمیدونستم نتورک مارکتینگ چیه فقط میدونستم یکی دو سال قبلش این قضیه هرمی ها پیش اومده بود و 2-3 تا از آشناهامون کلی پول از دست داده بودن) پا شدم رفتم تهران. سه روز در مجموع اونجا بودم. 1 روزش با رفیق صمیمیش (که بعدا فهمیدم بالا سریش هست) و 2 روز هم توی خونه ای که گرفته بودن به اسم دفتر کار!
روز اول که به طور کامل ما رو توی خیابونا گردوندن و هی ازمون سوالای مسخره پرسیدن که خب چه خبر چیکار میکنی چقدر درآمد داری با این کار الانت؟ و هی گردوندنمون تو پارک و پاساژ و جنسهای گرون نشونمون دادن که مغزمون آماده ی شسته شدن بشه. دیگه فهمیده بودم قضیه همون هرمی و اینا هست ولی تصمیم گرفتم بذارم گول خورده حساب شم ببینم این رفیقم هم دونسته میخواد من رو به این قضیه بکشونه یا خودش هم گول خورده. شب هم رفتیم مهمون خونه که به گفته خودشون “هر کسی رو به تیم راه نمیدن برای همین یه روز باهاش وقت میگذرونن ببینن آدم درستی هست یا نه (همون احمق خودمون)”
فردای اون روز که ظاهرا تصمیم گرفته بودن به اندازه ی کافی احمق هستم من رو بردن دفتر کار (یه آپارتمان مسکونی 20-30 متری. شاید کمتر) و اونجا با همه شون ملاقات کردم. 8 نفر بودن در کل (جالبه همشون هم همشهری بودن جز این دوست من) به گفته خودشون هم همگی از ورزشکاران بنام و کاردرست (مثلا من هم خیلی عشق ورزش هستم احساس همزادی میکنم:D نمیدونستن که مسابقات کبدی رو که توی تلویزیون میبینم نفسم بند میاد:p)
اسم شرکتشون فلان نت بود. از روندشون میگم. از اول ورود که گوشی ما رو گرفتن گذاشتن تو اون اتاق (گوشی های همه رو روی یه میز گذاشته بودن اصلا نمیذاشتن کسی بره نزدیکشون! مسلما به این خاطر بود که تازه وارد سرچ نکنه و با متقلب بودن شرکتشون آشنا نشه) البته رمز کلفتی گذاشتم روی گوشیم که خودم هم به زور بازش میکردم. بعد اینکه اینا هر 2-3 ساعت یه میتینگ میذاشتن با هم مینشستن از آرزوهاشون میگفتن
یکی میگفت میخوام برا بابام بی ام و ام3 بخرم. یکی میگفت برا مامانم خونه بخرم. یکی میگفت وقتی برگشتم شهرم میخوام با ماشین خفن برم جلو خونه که بابام نونش بسوزه:D خلاصه که همه جور عقده ای رو داشتن برا خودشون برطرف میکردن. به من هم گیر داده بودن که تو هم بگو. حالا منو میگی فقط داشتم میسوختم از اون پولی که هزینه کرده بودم رفته بودم تا تهران:D
در طی این مدت هم به طرز حقیرانه و تهوع آوری پاچه خاری همدیگه رو میکردن و کم مونده بود به مراحل خطری برسه! یعنی حالم داشت به هم میخورد از حرف ها و رفتارهاشون.
خلاصه در انتهای روز هم ما رو برداشتن بردن یه پارک بزرگ دیگه هی بصورت “اتفاقی” مدیران و بالاسری های خودشون رو اونجا میدیدن و اونا هم بصورت “ناخواسته و یهویی” شروع میکردن به تعریف برا ما که آقا این کیفو میبینی؟ خریدم 500 هزار تومن. این کفشو میبینی؟ خریدم یه میلیون. میخواستم بگم بدبخت این کفشو سر کوچه ما میدن کیلویی هزار تومن. کردن تو پاچت افتخار هم میکنی؟:D
خلاصه شب هم رفتیم خونه شون دوباره. در طی این مدت چیزی که بیشتر از همه رو مخ من بود این بود که یه دستگاه پخش نداشتن و با استفاده از یه گوشی نوکیای عهد قلقله میرزا هی آهنگای جواد میذاشتن
قسمت جالب ماجرا اینجاست که از همون شب من گفتم خوب دیگه من برگردم خونمون کار و زندگی دارم. اینا نمیذاشتنo_O هی میگفتن بشین بابا داریم حرف میزنیم. اون سر دسته شون که توی یه رشته ورزشی نمیدونم چی چی بود هم یه حرکات تهدید آمیزی میکرد آقا من هم بچه! گفتم زنده در نمیرم:D یه سری محاسبات پشمکی هم برام انجام دادن که هر بچه ای میفهمه مسخره ست.
اما از اونجایی که حدس میزدم همشون تا دبیرستان رو بیشتر نخوندن بهشون سخت نگرفتم و گذاشتم فکر کنن گول خوردم:D بعد میگفتن اگه خوشت اومده بگو. من هم گفتم آره خیلی خوشم اومده اصلا عاشق این شغل شدم چقدر خوبه. ولی مشکل اینجاست که اصلا پول ندارم که بخوام بیارم تو کار. بنابراین اگه کاری ندارید من برم خونمون دیگه:D
ولی گیر داده بودن که تو نگران پولش نباش. اینجا نگهت میداریم نمیذاریم بری! بعد زنگ میزنی به خانواده ت میگی برات پول بفرستن. بعد اونا هم میفرستن و تو میای از این محصولات ما میخری. بعد سر 6 ماه خرپول میشی
خلاصه اون شب هم نذاشتن برم و دوباره تا فردا شب نگهم داشتن و از خزعبلاتشون به ما قالب کردن. آخر سر اینقدر اعصابم خرد شده بود که نزدیک بود دعوام بشه با اصل کاریشون. آخر خیلی واضح گفتم آقا اصلا من مامانم گفته تو کارای هرمی شرکت نکن:D بعد این یارو در نهایت برگشت به این رفیق ما گفت فلانی جان ما این رفیقت رو تایید نمیکنیم که بخواد عضو تیم بشه:)
منم گفتم باشه تو راست میگی من رفتم.:) جا داره همینجا عنوان کنم که همین دوست اسکل بنده اونجا فهمید که من خودم نمیخوام و برگشت بهم گفت 6 ماه دیگه من با کامارو میام جلوی محل کارت تا بفهمی چه چیزی رو از دست دادی
خلاصه که قصر در رفتیم و گول نخوردیم. بعدا که برگشتم خونه سرچ کردم شرکتشون رو و دیدم حسابی کلاه برداره و چند باری هم همشون دستگیر شدن. الان هم چند سال میگذره هنوز اون دوست گرامی رو ندیدم ولی حدس میزنم کارش به کجا کشیده:)
شما هم گول پول بادآورده رو نخورید همینطوری که به شما میگن پولش اینجوریه و اونجوری، همینجوری و همونجوری پولتون رو میکشن بالا و جنس بنجل بهتون میدن و آخر کار فقط خفت و خاری فروش محصولات دست هشتم به خانواده براتون میمونه.;)
ویرایش: یه نکته ای که یادم رفت بگم. توی کل این مدت سه روز نمیذاشتن به خانواده بگم که قضیه چیه و این به اصطلاح رفیق ما نشسته بود بغل دستمون و هی میگفت اونا ذهنشون بسته هست تا بگی قضیه اینه برات دردسر میشه و فلان. منم برا اینکه بیخیال بشه چیزی نگفتم.
ولی دیگه اینقدر پررو بود که آخر شب که میخواستم دو تا اس بدم به یار هم مینشست بغل دستم میگفت به خاطر خودت میگم میخوام برات مشکل پیش نیاد. البته نذاشتم. توی مسیر رفت و برگشت به خونشون هم انقدر کوچه پس کوچه کردن که راه رو گم کنم (حالا من اصلا تهران رو بلد نبودما. مطمئنا میترسیدن برم کلانتری محل لوشون بدم) این دو نکته کنکوری بود که از متن جا مونده بود. تا درودی دیگر شما را به همدیگه میسپارم.